هر ملتی که زبان مادری خود را فراموش کند مانند یک زندانی است که
کلید زندانش گم شده باشد.
آلفونس دوده
سازمان ملل، روز ۲۱ فوریه،
را روز جهانی زبان مادری نامگذاری کرد.
این سازمان، هدف از این کار را حفظ همه زبانها چون میراث مشترک بشری،
حقوق برابر همه زبان ها در یک کشور، حق آموزش به زبان مادری و از میان برداشتن تبعیض
زبانی اعلام کردە است.
سازمان
ملل از همه دولتها انتظار دارد کە گوناگونی زبانی را بە رسمیت شناختە و عدالت را
در همە زمینەها فراهم کنند.
از سوی دیگر اتحادیه اروپا در نوامبر ۱۹۹۴ با تصویب طرحی، حق به کارگیری زبانهای اقلیت را از حقوق سلب ناشدنی
بشر می داند.
از موارد فوق میتوان نتیجە گرفت کە چنین
مشکلاتی گریبانگیر زبانهای زیادی بودە و مسئلە ابعاد جهانی دارد.
از طرفی این مسئلە چنان گستردە و ریشەدار است
کە نمیتوان با مغالطاتی همچون تجزیەطلبی و توهم توطئە صورت مسئلە را پاک کرد.
مساله زبان مادری در ایران،
به سبب گرە خوردن با مسائل سیاسی و تاریخی بە موضوعی حساس و بحث برانگیز تبدیل شدە
است.
در ایران با تنوع قومی فراوان، نزدیک بە ٨٠ گویش و زبان رایج وجود
دارد و براساس اسناد یونسکو بیش از ٢٠ زبان در این کشور در خطر نابودیست.
طرز برخورد با این موضوع بە دو دستە اصلی تقسیم
میشود: برخوردی از نوع انکار و سعی در مدفون کردن کلیت موضوع و برخوردی از منظر
علمی و واکاوانە.
دستە اول
حتی تا جایی پیش رفتەاند کە روز جهانی زبان مادری را توطئەای از جانب قدرتهای
جهانی دانستە تا بدین وسیلە کشورها را تجزیە کنند.
البتە این مسئلە بماند کە کشوری کە با پرداختن
بە مسئلە زبان ملیتها در خطر چند تکە شدن قرار گیرد همان بهتر کە چند تکە شود.
موسی عنتر نویسندە کرد کە در سال ١٩٩٢ توسط
پلیس رژیم فاشیست ترکیە کشتە شد میگوید: اگر زبان مادری من بنیان دولت تو را بە
لرزە در می آورد، احتمالا بدان معناست کە دولتت را بر خاک من بنیاد نهادەای.
اسناد تاریخی نشان میدهد کە ایران منطقەای چند
زبانە بودە است تا اینکە پهلوی اول با چاقوی یک زبان، یک ملت و یک تاریخ، بە جان
این طاووس رنگارنگ افتاد و تکە گوشتی زشت و ناموزون همچون میراثی شوم و نامبارک از
آن باقی گذاشت.
این سیاست پلید و فاشیستی البتە عواقب بسیار
وخیمی برای ایران و ساکنان این سرزمین داشت. از سیستامتیک شدن فاشیزم تا ضربات
سنگین بە پروسە آموزش و یادگیری کودکان غیر فارس زبان.
سیاست تحمیل یک زبان مشخص بە عنوان زبان رسمی،
علاوە بر بیعدالتی آشکار بە واسطە اعطای برتری بە یک گروە زبانی مشخص و محرومیت
اکثریت از این حق، بطورمشخص و مشهودی در
فرایند یادگیری کودکان غیر فارس زبان اخلال ایجاد کردە و موجب افزایش ترک تحصیل
میان کودکان در این مناطق میشود.
در همین راستا گزارشی کە مرکز پژوهشهای مجلس منتشر کردە است بە وضوح نشان میدهد
اکثر مردودین امتحانات را کودکانی تشکیل میدهند کە زبان مادری آنها غیر فارسی
است.
گرچە از دید گروەهای
فاشیستی و معتقد بە توهمات ایجاد شدە توسط پهلویها، آموزش به زبان مادری(البتە
غیر فارسی) زمینه تجزیه طلبی را فراهم می کند اما در بسیاری از کشورهای جهان همچون
بلژیک، اسپانیا و سوییس، نە تنها زبان واحد بە عنوان هویت و وحدت ملی قلمداد نشدە
بلکە این امر بە وحدت ملی آنها ضربەای وارد نکردە است.
شاید مهمترین نکتە در ارتباط نوع سیستم حاکم و میزان دموکراتیک بودن ایران با مقولە
پذیرش و اجرایی شدن چند زبانی است.
تجربەهای
موفق آموزش بە زبان مادری در سایر کشورهای چند زبانە جهان نشان میدهد کە برای از
بین بردن تبعیض و نابرابری زبانی در ایران بیشک باید بە جنگ سیستم متمرکز رفت و
قدرت را میان ملیتهای ساکن در هر منطقە توزیع نمود زیرا مقولەهایی همچون آموزش بە
زبان مادری، شکستن انحصار رسانەهای تک زبانە و رشد و بالندگی زبانهای محلی در
تمام مناطق ایران با میزان دموکراسی و تقسیم قدرت سیاسی ارتباط نزدیک و مستقیمی دارد.
فرشید سلطانی- استکهلم