استاد دانشگاه، روانپزشک، متخصص کودکان، فمینیست، فعال سیاسی و شهروندی ایرانی بود که در ۲ اسفند ۱۳۷۲ در اعتراض به نقض حقوق زنان و حجاب اجباری در میدان تجریش حجاب از سر برداشت و تنش را به آتش کشید.
مدرک دکترای روانپزشکی را از آمریکا دریافت کرد و پس از مدتی طبابت در سال ۱۳۵۳ به ایران بازگشت. او نخستین ایرانی بود که در بورد روانپزشکی و نورولوژی آمریکا پذیرفته شد. در تهران، نخستین کلینیک درمانی مخصوص کودکان مبتلا به بیماریهای روانی را که تا آن زمان غیرقابل درمان پنداشته میشدند تأسیس کرد. در دانشگاه تهران استاد بود، در بیمارستان خودش کار و مطب خصوصیاش را اداره کرد.
فمینیست بود و دغدغه پیشرفت ایران را داشت. پس از انقلاب ۵۷، از وضعیتی که برای زنان ایجاد شده بود ناراضی بود. دفترش به خاطر عدم پذیرش حجاب اجباری بسته و از دانشگاه اخراج شد.
عصر روز دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۷۲ به میدان تجریش تهران رفت. حجاب از سر برداشت و با مردم از حقوق زنان و ظلم به آنها و آزادی و ایران حرف زد. تنش را به بنزین آغشته کرد و بعد در اعتراض به نقض حقوق زنان و کودکان در ایران خودش را شعلهور کرد. مردم بیحرکت نگاه میکردند. پس از گذشت دقایقی وقتی یک نفر او را میشناسد، به بیمارستان آراد منتقل میشود اما میزان سوختگی آنقدر بالا است که جسم هما توان تحمل آن را ندارد و ساعت ۲ بامداد روز سه شنبه ۳ اسفندماه، چشم از جهان فرومیبندد. پیش از مرگ به خانوادهاش گفته بود:
مدرک دکترای روانپزشکی را از آمریکا دریافت کرد و پس از مدتی طبابت در سال ۱۳۵۳ به ایران بازگشت. او نخستین ایرانی بود که در بورد روانپزشکی و نورولوژی آمریکا پذیرفته شد. در تهران، نخستین کلینیک درمانی مخصوص کودکان مبتلا به بیماریهای روانی را که تا آن زمان غیرقابل درمان پنداشته میشدند تأسیس کرد. در دانشگاه تهران استاد بود، در بیمارستان خودش کار و مطب خصوصیاش را اداره کرد.
فمینیست بود و دغدغه پیشرفت ایران را داشت. پس از انقلاب ۵۷، از وضعیتی که برای زنان ایجاد شده بود ناراضی بود. دفترش به خاطر عدم پذیرش حجاب اجباری بسته و از دانشگاه اخراج شد.
عصر روز دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۷۲ به میدان تجریش تهران رفت. حجاب از سر برداشت و با مردم از حقوق زنان و ظلم به آنها و آزادی و ایران حرف زد. تنش را به بنزین آغشته کرد و بعد در اعتراض به نقض حقوق زنان و کودکان در ایران خودش را شعلهور کرد. مردم بیحرکت نگاه میکردند. پس از گذشت دقایقی وقتی یک نفر او را میشناسد، به بیمارستان آراد منتقل میشود اما میزان سوختگی آنقدر بالا است که جسم هما توان تحمل آن را ندارد و ساعت ۲ بامداد روز سه شنبه ۳ اسفندماه، چشم از جهان فرومیبندد. پیش از مرگ به خانوادهاش گفته بود:
«حالا دیگر مجبور نیستم شقاوتی را که انسانها علیه همدیگر مخصوصاً علیه زنان و کودکان روا میدارند را تماشا کنم».