مدتیست کە طرفداران سلطنت دم از اتحاد میزنند
و مرتب میگویند بیایید با ما متحد شوید تا این فرقە تبهکار را بر زمین بکوبیم.
در نگاە نخست البتە اتحاد کلمە زیبا و دلگرم
کنندەایست.
کمی بیشتر کە دقت میکنیم و لایەهای بیشتری
کە بر میداریم متوجە نکاتی میشویم کە ما را بە تامل وا میدارد.
البتە سقوط رژیم جنایتکاری کە تا بناگوش در
خون ملت غوطەور است بە سود مردم ایران، خاورمیانە و تمامی انسانهای کرە زمین است
و هیچ انسان آزادەای در این شک ندارد.
اما دقیقا مسئلە مهم و حساس از این نقطە آغاز
میشود. بە چە قیمتی؟
زمان نوجوانی کتاب داستانی خواندم بە اسم
"پنجە میمون". داستان ازین قرار بود کە یک خانوادە کوچک سە نفرە یک تکە
جادویی از انگشت یک میمون را در اختیار داشتند کە میتانست سو آرزوی آنها را
برآوردە کند اما نمیدانستند کە بە واقعیت تبدیل شدن هر آرزو هزینەهای بسیار سنگینی
دارد کە البتە بە برآوردە شدنش نمیارزد.
نکتە اساسی اینست کە در برخی اتحادها مصیبتی
نهان و نهفتە است کە برای مردم همچون سم مهلک و کشندە است.
اگر نیک بە اساس و جوهرە حرکت سلطنت خواهی و
شاە طلبی خلاصە صحبتهای شاەالهیها نگریستە شود، میتوان بە عمق فاجعە پی برد.
نخست باید پرسید کە ما چرا میخواهیم رژیم حاکم بر ایران را ساقط کنیم؟ این رژیم چە
حقوقی از ما ضایع کردە است کە ما بر خود لازم میدانیم برای سقوطش بە آب و آتش
بزنیم؟
پاسخ بە این سوال شاید اصلیترین دلیل
مناقشەها و چند دستگیها میان گروەها، احزاب، سازمانها و افرادی بودە است کە مایل
بە سقوط رژیم حاکم هستند.
اینجاست کە میان آزدیخواهان و سلطنت طلبها
شکاف عمیقی ایجاد میشود.
طرفداران سلطنت و سیستم انفرادی و مرکزگرا،
تمام ایران را حق طبیعی و ملک پدری پهلویها دانستە و رژیم کنونی حاکم بر ایران را
اشغالگر و غاصب این حق طبیعی میدانند بنابراین بر همه مردم واجب میدانند کە برای
پس گرفتن ملک شش دانگ شاە گذشتە و پس دادن آن بە فرزندان و بازماندگان وی تلاش
کردە و البتە از جان و مال خویش بگذرند.
حال این دیدگاە را مقایسە کنید با بسیجیها و
ذوب شدگان ولایت کە درست با همین منطق، ایران و تمامی انسانها، حیوانات و نباتات
موجود در آن را ملک رهبر خود دانستە و بر همه واجب میدانند کە برای تثبیت اقدار
این ارباب و صاحب اختیار جان و مال مردم از خون خود و فرزندانشان بگذرند.
این اساسیترین دلیلیست کە انسانهای آزادیخواە
و آزادە نباید اجازە دهند تفکری بە نام سلطنت در ایران رشد کردە و پر و بال بگیرد،
چە رسد بە وقوع آن.
شاەالهیها البتە معایب دیگری نیز دارند و آن
تحریف شدید واقعیت است. آنها بی هیچ شرم و اغماضی بە تاریخ دست بردە و شترگاو
پلنگی پر از تناقض بە مخاطبان خود عرضە میکنند.
برای مثال در این تاریخ بزک شدە، رضاقزاق و
فرزندش همچون سوپرمن و بتمن ناجی ایرانی میشوند کە در حال تکە تکە شدن است و مردم
آن دیار تقریبا شبیە قبیلە آدمخوارهای جنگلهای آمازون زندگی میکنند. نشانی
ازتمدن در هیچ کجای ایران نیست، همگی مطلقا بیسوادند و انواع بیماریها مردمان را
فراگرفتە است.
اما با ظهور سوپرمن، چهارگوشە مملکت با میخ
ارادە پولادین وی محکم شدە، دانشگاە بە مردم نادان و عوام را کە تا روزگار پیش از
آن از زحمت لباس فارغ بودند با نعمت لباس یکدست در سراسر کشور آنهم کت و شلوار
پوشاندە شدند.
جالب آنکە گرچە رضای قزاق همچون محمد رسولاللە
سواد نداشتە و جهانگردی هم نکردە است تا ببیند و بیاموزد اما بە طرز معجزە آسایی
همه چیز را میداند.
البتە این داستان نیاز بە نقش منفی هم دارد
کە این وظیفە بە عهدە نیروهای چپ و کمونیستهای بی وطن و نوکر شوروی گذاشتە میشود.
در ایران آیندە شاید بتوان با چند واحد درسی
و تعدادی برنامە تلویزیونی با این تحریفات مبارزە کرد و آن را از ذهنها پاک کرد
اما شاەالهی هایی کە سالهاست کە در کشورهای آزاد و دموکراتیک زندگی میکنند و
همچنان چنین عقایدی دارند بدون شک یا مشکل مغزی دارند یا بە طمع لقمە چرب و نرم از
مقام معظم پهلوی بر اسب لجاجت میتازند و کوچکترین امیدی بر آنها نیست و در هر دو
صورت اتحاد با آنها برای بر انداختن سیستمی کە همانند آنهاست توهین بە گروە و یا
حزب متحد است.
و اما در پایان این مسئلە باید مد نظر قرار
بگیرد کە عدم اتحاد با فاشیزم نە تنها عیب و ایراد نیست بلکە فضیلت بودە و این
منطق بی منطق اتحاد تحت هر شرایطی مطمئنا اتفاقات پس از انقلاب ٥٧ را دوبارە تکرار
میکند.
فرشید سلطانی- استکهلم