Thursday, January 16, 2020

ایران آبستن تحولاتی عظیم





 همینطور که از روز واقعه سقوط هواپیمای اوکراینی پرواز ۷۵۲ و کشته شدن مسافران و خدمه پرواز آن توسط موشک پرانی های سپاه میگذرد، خبر ها و تحلیل های بسیاری پیرامون این واقعه شنیده می شود، اما اینجا باید به چند نکته مهم درباره توجه کرد! ابتدا چرا و چطور پدافند موشکی سپاه می تواند چنین اشتباه فاحشی را انجام دهد، وچرا درست در زمانی که حس همدلی و وطن پرستی مردم ایران واقعه کشته شدن قاسم سلیمانی برانگیخته شده، و موجی ولو کم از مردم را با خود همراه کرد، سپاه مرتکب چنین خطایی می شود؟!
هرچقدر موشکافانه تر به این واقعه نگاه میکنیم متوجه میشویم که سهوی بودن پرتاب این موشک بسیار بعید به نظر می رسد! اما چرا سپاه پاسداران به عمد به هواپیمایی که در آن بسیاری از مسافرانش دارای تابعیت ایرانی هستند شلیک می کند؟!
از کشته شدن عده ای از شهروندان ایرانی که بیشترشان نوابغ و نخبه هایی در عرصه های علمی و تجاری بودند چه سودی عاید سپاه می شود؟!
به لیست اسامی کشته شدگان این حادثه که خوب دقت می کنیم اسامی دو نفر از مسافران ما را به تأمل وا میدارد.
محمد صالحه مسئول مرکز دینی و اشاعه قرآنی جمهوری اسلامی در کانادا و همسرشان فرزند شهید حسنی سعدی از یاران نزدیک قاسم سلیمانی بودند.
نحوه کشته شدن نابهنگام سلیمانی به نوبه خود برای همگان معمای بزرگی بود.کسی که بعد از چندین سال بودن در منطقه جنگی کوچکترین خطر جانی او را تهدید نکرد و ارتش داعش از سایه او هم می ترسید، چگونه به سادگی در یک چشم به هم زدن محل رفت و آمدش شناسایی و به دست نیروهای آمریکایی کشته می شود؟! چرا آمریکا خودش مستقیم وارد عمل میشود و از سرکردگانش در عراق برای کشتن او استفاده نمی کند؟! و چرا اگر چنین امکاناتی را در رصد کردن محل رفت و آمد و جایگاه سلیمانی داشت زودتر دست به چنین اقدامی نزده بود، موضوعی قابل بررسی و بحث است.
سرنخ این سوالات می تواند بستگی به چندین عوامل و تحولات منطقه ای ، حتی اطلاعات و توافقات پشت پرده ای دست اندکاران قدرت در منطقه داشته باشد!
بی تردید سقوط هواپیمای اوکراینی و کشته شدن سرنشینان آن توسط موشک اندازی سپاه، می تواند یک پروژه از قبل برنامه ریزی شده توسط سپاه پاسداران ایران باشد که مرتبط با کشته شدن سلیمانی است. قاسم سلیمانی در این اواخر بعد از خامنه ای تبدیل به قدرت بزرگی برای نظام شده و در خارج از مرزهای ایران نقش هدایت و رهبری نیروهای نظامی وابسته به نظام را ایفا میکرد. پس چرا نظام باید فرزند خلف خود را قربانی کند؟!
بارها و بارها شنیده بودیم که حکومت فعلی ایران دچار فساد سیستماتیک و تبدیل به مار چندسری شده که هر کدام  از آنها سعی در نابودی دیگری و گرفتن قدرت بیشتر دارد، نمونه کامل یک شبکه بزرگ مافیایی. طبیعتا سپاه هم یکی از این بازوهای قدرت هست که نفوذ بسیار زیادی در عرصه های صنعتی، تجاری و اقتصادی دارد، و بر همگان پوشیده نیست امروز سپاه بر تمام سیستم اقتصادی کشور چیره شده و خود تبدیل به یک دولت قدرتمند در درون دولت شده است.
با تحولات سیاسی این دوسال اخیر سپاه هم مثل سایر ارگان های دولتی ایران به خوبی بوی تحولات عظیم سیاسی  اجتماعی را در ایران احساس کرده، اعتصابات و اعتراضات بی وقفه در دوسال گذشته و وجود نارضایتی های علنی، اختلاس و فرار کردن مدیران عالی رتبه حکومتی به خارج از ایران شرایط و کنترل اوضاع سیاسی و اجتماعی را برای این مافیای قدرت سخت تر از پیش کرده است.
برای خروج از این بحران چه باید کند؟! تعامل و سازش سپاه با آمریکا به صورت علنی، به خاطر نیروهای وابسته و ارزشی های تغذیه شده از سپاه و به تبعیت آن بسیج، برای این دولت خودساخته مافیایی به راحتی امکان پذیر نبود، پس چگونه می توانستند با حفظ ظاهر تن به نوشیدن جام زهر دهند و با دشمن تاریخی خود به توافق برسند؟ آن راهی نبود جز، از بین بردن موانع بر سر این توافق که سلیمانی یکی از آن موانع بود!
در حقیقت  تئوری شبه کودتاه برای حفظ جایگاه و در دست گرفتن همه جانبه سکان قدرت در کشور بعید به نظر نمی رسد.
 اما نقش اپوزیسیون های خارجی در این کودتا چیست؟
 در دوسال گذشته در خلل اعتصابات و اعتراضات هر از گاهی صداها و زمزمه هایی از اینجا و آنجا در تقدیر از شاه فقد ایران و پدرش به گوشمان رسیده بود، تحلیل گران سیاسی این شعارها را از طرف نیروهای دست نشانده نظام و برای انحراف افکار عمومی و مخدوش کردن مطالبات مردم ذکر می کردند. خوب که به این مهم با نکته سنجی بیشتری می نگریم به درست بودن این فرضیه که این شعارها از طرف بعضی از عوامل دست نشاده نظام مطرح میشده، می تواند کاملا درست باشد اما، در جهت القا این تفکر که مردم ایران خواستار روی کار آمدن مجدد نظام سلطنتی و بازگشت فرزند شاه سابق هستند.
اما رضا پهلوی با تئوری کودتاه سپاه چه ارتباطی می تواند داشته باشد؟!
بارها و بارها در اظهارات رضا پهلوی شنیده بودیم ایشان خودشان معترف بودند که، با نیروهایی از سپاه در داخل نظام در ارتباط هستند، که گویا با ایشان سر بیعت دارند!
ماهیت نظام های دیکتاتوری بر پایه تسلط ارتش و نیروهای نظامی و نفوذ آن در داخل حکومت است. و ما فراموش نمی کنیم که رضا پهلوی مثل پدرش و پدر بزرگش دارای تعلیمات نظامی بوده و فرمانده ارتش در نظام پادشاهیست. این نقطه اشتراک ایشان و  نیروی سپاه می تواند آنها را به توافقات و تفاهماتی برسر یک میز بنشاند. سکوت ایشان در ماجرای کشته شدن سلیمانی و اظهارات شگفت انگیز اردشیر زاهدی داماد و دست راست محمدرضا شاه پهلوی و حمایت آن از طرف نماینده جناح راست مجلس چون مطهری و چهره های تندرویی چون عباس سلیمی نمین از این سخنان زاهدی، و تأکید بر اصل اتحاد و همبستگی مردم برای حفظ و حراست از کشور در مقابل با تهدیدات و تعرضات قدرت های خارجی بسیار تعجب برانگیز است.
بعد از ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی و کشته شدن سرنشینان آن با چند روز تأخیر و سکوت آقای رضا پهلوی از واقعه کشته شدن سلیمانی و بعد از اینکه دولت های خارجی مدارک و شواهدی را مبنی بر دست داشتن نیروی سپاه ایران در این واقعه در دسترس رسانه های جهانی قرار دادند، ایشان با صدور بیانیه ای این حرکت را محکوم و خواستار توضیح دولت ایران شدند، و به مردم ایران هم خاطر نشان کردند که دست از مطالبات به حق خویش برندارند، این در حالیست که آمریکا پس از موشک پرانی ایران به سمت نیروگاه های خود علنا اعلام کرد که سر جنگ با دولت ایران را ندارد و اخباری مبنی بر اینکه اردوگاه نظامی آمریکا قبل از حمله با اطلاع رسانی منابع خبری از اقدامات تلافی جویانه ایران در باره کشته شدن سلیمانی تخلیه شده بود!
اینگونه به نظر میرسد که مناسبات پشت پرده مبنی بر حذف مهره مهمی چون سلیمانی در راه هموار شدن شبه کودتاه سپاه و تامین شدن منافع آمریکا که همان عقب راندن روسیه از خاورمیانه و پیاده کردن نیروهای نظامی آمریکایی بیشتر در عراق به بهانه حفاظت از منافع آمریکا و مسلط شدن هرچه بیشتر آمریکا به اوضاع عراق، انجام شده. بروز نظرات متفاوت از سوی سران آمریکا وکشورهای غربی مبنی بر احتمال خطا در شلیک موشک از سوی سپاه به هواپیمای اوکراینی بعد از محکومیت های شدیدالحن اولیه، و اتخاذ مواضع نرم تر از سوی آنها می تواند فرصت مناسبی برای این وزنه قدرت در داخل کشور در مورد استراتژی های بعدی باشد. همچنین شاید قدم بعدی می تواند از بین بردن و سرکوب شدید نیروهای سیاسی و روشنفکری، که به دنبال تغییر سیستم بنیادی در کشور با شعارهای "مرگ بر ستمگر چە شاه باشە چە رهبر" باشد. تحت هر شرایطی سپاه برای حفظ قدرت در دست خود می تواند به آلترناتیوی چون رضا پهلوی چشم داشته باشد، از طریق برکناری سمبلیک رهبری چه از طریق استعفا و یا از طریق عزل، و همچنین مذاکرات مداوم گروه اعتلاف ۱۰ به رهبری رضا پهلوی با سازمان ملل، اتحادیه اروپا و کنگره آمریکا.
بی شک ایران در آینده آبستن تحولاتی بسیار عظیمی خواهد بود!

سحر شهیار- کنشگران آزاد ایران