Sunday, June 21, 2020

بیانیە کنشگران آزاد ایران دربارە پدیدە قتل‌های ناموسی




مدتی‌ست کە خبرهای مربوط بە پدیدە کشتار و قتل عام زنان تحت عنوان قتل‌های ناموسی بە عنوان خبرهای روزانە در وبسایت‌های خبری بە شدت افزایش یافتە است و بە این موضوع پرداختە می‌شود.
برای مثال:
در ۲۵ خردادماه، یک زن ۱۹ ساله در آبادان توسط همسرش سر بریده شد. همسر این زن پس از ارتکاب قتل به کلانتری منطقە محل زندگی خود در شهر آبادان رفته و به قتل وی اعتراف کرده است.
در ۲۶ خرداد،‌ ریحانه عامری، دختر ۲۲ ساله کرمانی به دلیل دیرآمدن به منزل توسط پدرش و با ضربه تبر کشته شد.
در ٢٩ خرداد سمیه فتحی، زن ۱۸ ساله حاملە در کرماشان به دلیل مسائل ناموسی، به دست پدر، برادر و دیگر اعضای خانوادەاش بە قتل رسید.
اینکە خبرها بطور جدی و گستردە بو موضوع قتل زنان توسط اعضای خانوادە خود یعنی پدر و برادران می‌پردازند و این مسئلە مورد توجە همگان قرار می‌گیرد بدەن شک می‌تواند شرقعی باشد جهت ریشە کن کردن این پدیدە پلید و زشت.
اما باید توجە داشت کە این مسئلە بە هیچ وجە تازگی ندارد و دارای ریشەای عمیق در تاریخ ایران و سایر کشورهای خاورمیانە دارد اما بە لطف رسانەها و فضای مجازی اکنون در تیتر اخبار جای گرفتە است.
کنشگران آزاد ایران معتقد است کە ستم بر زنان و لحاظ کردن زن بە عنوان ناموس و مایملک مرد عین ارتجاع و واپسگرایی بودە و این تفکرات منحط و پوسیدە باعث می‌شود کە زنان در اجتماع بە ابزاری بی ارادە تبدیل شدە و آمادگی پذیرش افکار دیکتە شدە توسط حاکمان و دیکتاتورهای جامعە مردسالار را داشتە وو عملا آزادی و برابری بە خواب و خیالی تبدیل می‌شود چرا کە زن در هر جامعەای پایە، بنیان و اساس آن جامعە محسوب شدە و بدون آزادی زن، هیچ فاکتوری از پیشرفت در جامعە واقعی نیست بلکە تنها ظاهری بزک شدە و توخالی‌ست.
 کنشگران آزاد ایران بر همین اساس، شکنجە جسمی و روحی، آزار و اذیت و قتل زنان بە هر شیوە و دلیلی بە ویژە بر اساس تفکرات مذهبی و مردسالارانە و تحت نام ناموس پرستی و غیرت را شدیدا محکوم کردە و امیدوار است با همکاری، همگامی و اتحاد زنان و مردان آزادی‌خواە و برابری طلب بستری مناسب جهت رشد و شکوفایی زنان ایران در محیطی برابر و امن و البتە عاری از دیکتاتوری و فاشیزم مذهبی و نژادی مهیا شود. 

کنشگران آزاد ایران

Saturday, June 20, 2020

گزارشی از زندان فشافویە




بە گزارش هرانا، از شب پنجشنبە، آب بخشی از زندان قطع شدە و صدها زندانی از دسترسی بە آب آشامیدنی محروم ماندەاند و مسئولان زندان جهت جلوگیری از اعتراض احتمالی زندانیان بە قطع آب، اقدام بە قفل درب سالن‌های زندان کردەاند.
بنابر این گزارش، نزدیک بە دو هفتە است کە یکی از بخش‌های این زندان با مشکل عدم نظافت روبرو است.
این ارگان خبری حقوق بشری بە نقل از نستگان یکی از زندانیان محبوس در این زندان اعلام کرد کە قطعی آب گرم در این زندان و استحمام زندانیان با آب سرد موجب بروز سرماخوردگی و سینەپهلو در شماری از زندانیان بە ویژە زندانیان مسن‌تر شدە است.
این منبع آگاە در ادامە عنوان کردە است کە در این زندان، روزانە ١٧ تا ١٨ ساعت آب جهت استحمام و نظافت قطع است بطوریکە بسیاری از زندانیان بین ۲ تا ۵ ماه امکان استفاده از حمام را ندارند
این در حالی‌ست کە بنابە تجارب سال‌های قبل، با گرم شدن هوا این وضعیت،، اسفبارتر خواهد شد.
در بخش دیگری از این گزارش بە وضعیت بحرانی ناشی از انتشار ویروس کرونا در این زندان اشارە شدە است و شمار زندانیان مبتلا بە کرونا رو بە افزایش گزارش شدە است.
در ادامە این گزارش،، از جملە دلایل افزایش شمار زندانیان مبتلا بە کرونا، تراکم بالای جمعیت در این زندان و نیز عدم رعایت ایام قرینطینە برای زندانیانی کە از مرخصی بازگشتەاند، عنوان شدە است.
هرانا در ادامە گزارش دربارە تهنا بهداری موجود در زندان،، در گزارش خود آوردە است کە در اکثر ساعات روز، زندانیان از داشتن پزشک و یا پرستار محروم هستند و تنها یکی از زندانیان، با یا بدون تخصص به عنوان مسئول بهداری انتخاب شده است
هر چند روز یکبار از هر اتاق بیست نفره، تنها سه نفر برای رفتن به بهداری انتخاب می‌شوند که همین افراد نیز با کمترین معاینه پزشک و یا پرستار تنها از مسئول بهداری قرصی دریافت کرده و به بند بازگردانده می‌شوند.
در این گزارش همچنین عنوان شدە است کە زندانیان مبتلا به بیماری‌هایی چون اچ آی وی و هپاتیت خصوصا در زمان شیوع کرونا، بدون امکانات خاصی تنها در سلولی جداگانه بسر برده و سرویس بهداشتی و حمام آنها با سایرین مشترک است کە این امر می‌تواند جان این افراد را در معرض خطر قرار دهد.



Tuesday, June 16, 2020

تفاوت‌های مردم ایران و آمریکا



سراسر آمریکا در جوش و خروش علیە نژادپرستی است. اکنون در شهرهای مختلف اروپا نیز مردم بە حمایت از شهروندان معترض امریکا پیوستەاند.
یک فرد سیاەپوست زیر زانوهای یک پلیس سفیدپوست جانش را از دست داد و این جرقەای شد تا اعتراضات بە نژادپرستی بە این پدیدە شوم در آمریکا حملەور شوند.
از همان ابتدا بسیاری از مقامات رسمی این کشور بە وجود نژادپرستی در آمریکا اعتراف کردە و از آن بیزاری جستند و خود را در کنار مردم قرار دادند.
از سوی دیگر دونالد ترامپ، دکان دار و بیزینس من معروف کە بە عنوان رئیس جمهور آمریکا شناختە می‌شود با تمام قوا بە مبارزە با مردم پرداختە و و با اقسام تهدیدات سعی در خاموش ساختن صدای مردم دارد.
اما این تنها یک گوشە از ماجراست. در گوشە دیگری از دنیا، در همین ایران خودمان اتفاقاتی افتاد کە یا از چشم خیلی از تحلیلگران و روشنفکران وطنی دور ماندە و یا بە عمد آن را پنهان کردەاند.
می‌توان دربارە عکس‌العمل ایرانیان صدها جلد کتاب نوشت.
یکی از موارد مشمئز کنندە، تلاش مرتجعان و روشنفکرنماهای وطنی در پنهان کردن فاجعە قرن یعنی نژادپرستی است.
کسانی کە تا دیروز نسبت بە تک‌تک مصیبت‌ها و بلایایی کە بر مردم ایران می‌بارید در خفقان و سکوتی مرگبار فرو رفتە بودند، اکنون برای منحرف کردن افکار عمومی داخلی از حرکت جهانی علیە نژادپرستی بە آسیە پناهی، آتش سوزی در زاگرس، رومینا و هرآنچە بە ذهنشان می‌رسد پناه می‌برند.
این گونە حرکت‌ها بدون شک ریشە از توطئە فاشیسم سرمایەداری جهانی دارد و هدف اصلی آن منحرف کردن جهان از حرکت رادیکال ضد فاشیستی است.
در این شکی نیست کە مردم ایران بە ویژە ملیت‌های حاشیە و مرزنشین، در چنگال آدمخوارهای داعشی حاکم، گرفتار شدەاند اما تلاس زیرکانە برای منحرف ساختن افکار عمومی از موضوع نژادپرستی و گاهی طعنەهای ریز و درشت بە کسانی کە علیە نژادپرستی سیستماتیک در آمریکا می‌نویسند و می‌گویند نشان می‌دهد کە این تبلیغات سرچشمە مشترکی دارد و همه آنها از یک نقطە تغذیە می‌شوند.
پدیدە نژاد پرستی در ایران نیز دارای سابقە است و نمی‌توان آنرا انکار نمود. بیشترین میزان گرایشات نژاد پرستانە و بطور کلی فاشیستی مربوط بە مرکز و استان‌هایی است کە اکثرا فارس نشین هستند. این را می‌توان بە حساب فرهنگ و البتە تبلیغات دستەهای حاکم در مرکز گذاشت اما نمی‌توان فاشیسم و نژاد پرستی در مردمان این مناطق را نادیدە گرفت.
بە همین دلیل مشاهدە می‌شود کە در آمریکا و اکثر کشورهای جهان، تظاهرات میلیونی علیە نژادپرستی بە راە افتادە است اما در ایران نە تنها کشتار افغانستانی‌ها، سوزاندن و غرق کردن آنها، کشتار کولبران در کردستان و نسل کشی بلوچ‌ها کوچکترین واکنشی در پی نداشتە بلکە آنها از عاملان این قتل عام‌ها تقدیر و تشکر نیز کردە و آنها را قهرمانان خود می‌دانند.
بە عبارتی تنها یک اتفاق کافی بود کە یک انقلاب در آمریکا رخ دهد اما هر روزە این گونە اتفاقات در ایران اتفاق می‌افتد اما آب از آب تکان نمی‌خورد.
برای اینکە مسئلە ملموس تر باشد بهتر است بە یک تحقیق کە در شهر تهران انجام شدە است نگاهی بیاندازیم:
روزنامه شرق چاپ ایران روز سه‌شنبه ۱۳ خردادماه طی گزارشی بخش‌هایی از یک حقیق میدانی را منتشر کرده کە با مشارکت ۱۱۲۸ نفر در زمستان سال ۹۸ در مناطق ۲۲ گانه تهران و با همکاری دفتر مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری و دفتر طرح‌های ملی پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات وزارت ارشاد اجرا شده است.
نتایج حاصل از این تحقیق وحشتناک است و نشان می‌دهد کە نژادپرستی و فاشیسم بە تمامی اشکال آن، حاصل مراودە و همزیستی رژیم حاکم و مردم مرکز است و نە فقط استبداد حاکم بر ایران.
نتایج نشان می‌دهد کە ۴۳ درصد مردم تهران با ممنوعیت حضور اتباع افغان در پایتخت ایران موافقند.
همچنین ۴۴ درصد از تهرانی‌ها با جداسازی محل زندگی اتباغ افغانستان در محله‌های خاص ابراز موافقت کرده‌اند (خوانندە ناخودآگاه یاد کمپ‌های کشتار یهودیان در دوران نازی‌ها می‌افتد).
٥٢ درصد تهرانی‌ها با تحصیل افغان‌ها مخالف بودە زنان بیش از مردان موافق تفکیک مدارس آنها بودەاند.
تصور کنید زن بە عنوان پایە خانوادە و کسی کە اصل و اساس تفکر کودکان را شکل می‌دهد یک موجود نژادپرست بودە کە حاضر نباشد کودکش در کنار کودکان افغان(و احیانا کرد و بلوچ و عرب و…) بە مدرسە برود.
حال دلیل آنکە ایران هیچگاە رنگ آزادی و دموکراسی را بە چشم ندیدە(و شاید هیچگاه نبیند) واضح‌تر در مقابل دیدگان ما نقش می‌بندد. این مردمان نژادپرست هستند کە حکومت‌های نژادپرست را روی کار می‌آورند.
حال مشخص می‌شود کە چرا دەها افغانستانی در شهر یزد(کە با افتخار از خود بە عنوان افغان ستیزترین شهر ایران یاد می‌کنند) در آتش سوختە و کباب می‌شوند اما یک پست فیسبوکی هم دربارە آن نمی‌بینیم.
حال معلوم می‌شود کە چرا کولبر را در کردستان یعنی در سرزمین آبا و اجدادیش بە این سادگی بە رگبار گلولە می‌بندند اما نیروهای نظامی تحسین و تشویق می‌شوند.
اکنون بهتر می‌توان دلیل اصلی بی‌باک بودن رژیم حاکم بر ایران را در کشتار مردم بلوچ فهمید.
حال بهتر می‌توان فهمید کە چرا وقتی کە تمام دنیا علیە راسیسم در آمریکا بە خیابان آمد اما در ایران نە تنها صدا از کسی در نیامد بلکە اپوزیسیون مرتجع و مبتذل مرکز بە ایرانی‌هایی کە در اینبارە سخنی می‌گفتند تاختە و آنها را بە نادیدە گرفتن مصیبت در ایران و حمایت از جمهوری اسلامی متهم می‌کردند.

سازمان دمکراتیک یارسان

Thursday, June 11, 2020

کرونا و ناکارآمدی رژیم ایران در مقابلە با آن





بحث‌های مفصلی درباره پیامدهای فصلی و ماندگار کرونا در سطح داخلی و جهانی در جریان است، اما یکی از سرفصل‌های مهم، سنجش کارآمدی و حساسیت نسبت به سلامت عمومی و کیفیت نظام‌های سیاسی است.
از این نظرگاه، بررسی عملکرد جمهوری اسلامی از زمان پذیرش رسمی شیوع ویروس مرگبار کرونا در قم تا اکنون، پرده‌های جدیدی از مدیریت فاجعه‌بار نظام جمهوری اسلامی را آشکار ساخته است.
این پرده‌های جدید، علی‌رغم کارنامه سیاه جمهوری اسلامی در ارتکاب فجایع متعدد، مرزهای جدیدی را در قساوت، فریبکاری، افکندن مردم به سختی و رنج مضاعف، و بی‌اعتنایی در برابر جان باختن انسان‌ها در نوردیده است.
اگر ابتدا تصور می‌شد که سهل‌انگاری، اشتباه در تشخیص، نبودِ کیت‌های تشخیص کرونا، فقدان ساختار تصمیم‌گیری یکپارچه، بحران مزمن ساختار مدیریت بحران، تقدیرگرایی و فقدان زیرساخت بازدارنده و تشخیص اپیدمی باعث تأخیر در مهار و کنترل بیماری کووید ۱۹ و، در نتیجه، گسترش بیش از اندازه و شتاب‌آلود بحران زیستی در ایران شد، اکنون، با مقاومت در برابر ایجاد سطح چهار و صددرصدی قرنطینه و مواضع اخیر رهبری و حسن روحانی، تردید­های جدی ایجاد شده مبنی بر این‌که عمدی در کار است تا مانع از افزایش تلفات انسانی کرونا در ایران نشود.
عدم ممانعت از سفرهای نوروزی، که علی‌رغم کاهش چشمگیر ناشی از اقدام داوطلبانه مردم باز در حدی است که خطر اتمی شدن شیوع کووید ۱۹ بعد از بازگشت مسافران را در پی داشت، و خودداری نامتعارف نظام از قرنطینه کردن باعث حیرت فراوان شده بود.
«نتوانستن» نخستین گزینه‌ای است که به ذهن می‌رسد، اما بررسی شرایط صحت این ادعا را منتفی می‌کرد. جمهوری اسلامی در سرکوب و استفاده از قوای قهریه برای تسلیم هدف مورد نظر مهارت دارد. تازه این بار حمایت اکثریت جامعه را برای جلوگیری از ناقل شدن شهروندان غیر­مسئول و بی‌مبالات و خودخواه را هم داشت.
از سوی دیگر، نیاز به برخورد فیزیکی و حکومت نظامی نیز چندان نبود؛ اعلام جریمه مالی و حقوقی می‌توانست عامل بازدارنده مهمی باشد. نظام علی‌رغم ناکارآمدی در حوزه‌های دیگر، با توجه به زمینه مساعد اجتماعی، احتمال موفقیت بالایی در منع تردد کامل در شهرها و جاده‌های بین شهری داشت.
مسئله تأمین مالی می‌تواند مانع جدی باشد. اما با توجه به این‌که در ماه فروردین به دلیل تعطیلات نوروزی عملاً دو هفته کشور تعطیل است، قرنطینه این ماه نیاز به دو هفته تعطیلی کشور و رسیدن سطح فعالیت‌های افتصادی به پایین‌ترین حد با حفظ فعالیت‌های ضروری داشت.
این دو هفته با توجه به شرایط بحرانی کشور در سالیان اخیر فشار زیادی به دولت نمی‌آورد. از سوی دیگر، فقط کافی بود به هر خانوار ایرانی مبلغ یک میلیون تومان به طور متوسط به صورت نقدی و یا غیرنقدی پرداخت می شد تا فضای شهرها کاملاً خالی می شد و بدین ترتیب گامی مهم به سمت ایجاد اختلال در چرخه انتقال ویروس کرونا، مدیریت بهینه درمانی، غربالگری جمعیت برای تشخیص و شناسایی قبل از مراجعه به مراکز درمانی و تخصیص مناسب امکانات برای بیماران حاد فراهم می شد.
این مبلغ در حد یک ۱.۶ میلیارد دلار می‌شد که علی‌رغم محدودیت منابع مالی دولت، در شرایط فعلی ناشدنی نبود؛ به‌خصوص اگر از منابع مالی نهادهای زیر نظر ولی فقیه استفاده شود.
اما جمهوری اسلامی حتی یک روز را در ماه اسفند تعطیل نکرد و محدودیت‌های جدی برای مسافرت و تردد اعمال نشد. تأسف‌بارتر آن‌که حسن روحانی در ابتدای گسترش بحران زیستی به دنبال این بود که مدارس و دانشگاه‌ها بعد از چند روز باز شوند، که با توجه به مقاومت جامعه مجبور به عقب­نشینی شد.
ناگفته پیداست که با این وضعیت، چرخه حیات ویروس کرونا استمرار پیدا می‌کرد و نقطه اوج بیماری کووید ۱۹عقب‌تر می‌افتاد.

همین الان، کادر درمانی کشور در زیر فشار مضاعفی قرار دارد و با توجه به پر شدن ظرفیت اتاق‌های مراقبت ویژه، هرآینه ممکن است ساختار درمانی کشور فروبپا­شد و آهنگ رشد قربانی‌ها شتاب بگیرد. ایران بیشترین تعداد قربانی را در بین کادر درمانی در بحران زیستی کرونا در دنیا دارد که دلایل اصلی آن نبود امکانات محافظتی برای کادر درمان، فشار زیاد کار و نبود پروتکل و آموزش لازم برای کارکنان درمانی است.
در مواجهه با این امر، مسئولان جمهوری اسلامی، اعم از نهاد ولایت فقیه و قوه مجریه، منفعلانه شاهد این وضعیت فاجعه‌بار هستند و ستاد ملی مبارزه با کرونا در وضعیتی واکنشی و بدون برنامهٔ مشخص به صورت روزمره به دنبال کاهش مشکلات است.
عارضه «بی‌دولتی» کاملاً مشاهده می‌شود به این صورت که اقتدار و انسجام در جایی که باید وجود داشته باشد، عملاً نیست و به جایش تشتت حاکم است.
در این شرایط، رهبر جمهوری اسلامی، با کوچک جلوه دادن بحران، لبه تیز حملات را به سمت آمریکا برده و با طرح تئوری توطئه و توهم پراکنی بر خلاف موازین علمی مدعی می‌شود که «ویروس کرونا را آمریکایی‌ها در آزمایشگاه تولید کرده و به طور اختصاصی برای ژن ایرانی‌ها طراحی کرده‌اند تا آسیب بیشتری به کشور وارد شود». البته این حرف آن‌قدر نسنجیده و باورناپذیر است که خودش هم می‌گوید نمی‌داند این گمانه‌زنی اعتبار دارد یا نه. اما عامدانه بذرهای تردید را در جامعه پخش می‌کند و نظام را در موقعیت مظلوم قرار می‌دهد، که گرفتار توطئه دشمن است.
حسن روحانی از سوی دیگر در ادامه تلاش‌های چندهفته‌ایِ جواد ظریف، به اقدامی سیاسی متوسل شده تا در پوشش نامه‌نگاری به مردم آمریکا با ادبیاتی تهاجمی خواهان برداشته شدن مطلق تحریم‌ها شوند.
در واقع، بر خلاف آنچه اعلام می‌کنند، هدف وارد کردن دارو و تجهیزات پزشکی و مواد حفاظتی مورد نیاز مانند دستکش مخصوص، ماسک و گان و غیره نیست، بلکه استفاده از فرصت برای ایجاد فشار جهت برداشته شدن تحریم‌ها به صورت مطلق است.
نظام در این شرایط بحرانی نیز برای نجات مردم کشورش حاضر نیست ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیکش را کنار بگذارد و با تنش‌زداییِ مقطعی به دنبال تسهیل مسیر ارسال دارو، مواد غذایی و تجهیزات پزشکی به ایران شود، بلکه در این شرایط می‌کوشد، با رد ارسال کمک دولت آمریکا، پروپاگاندای خودش را جلو ببرد که دولت آمریکا مروج «تروریسم اقتصادی» است. حتی حکومت در این شرایط نیز سطح تنش با آمریکا در منطقه را بالاتر برده است.
وزیر بهداشت نیز، با تسلیم در برابر نهاد ولایت فقیه، مجوز ورود متخصصان «طب ایرانی» که منظور همان «طب اسلامی» است را به مراکز درمانی صادر کرده تا احتمال مرگ بیماران افزایش یابد. جریان مجعول و موهوم طب اسلامی نقش زیادی در بحرانی شدن شرایط قم در ابتدا داشت و الان هم، علی‌رغم هشدارهای متعدد، سرسختانه به دنبال حفظ بقای خود و استمرار هویتی و مناسباتی است که در سالیان گذشته با چراغ سبز آقای خامنه‌ای به دست آورده است.
امتناع هدفمند از قرنطینه‌سازی کامل، وقتی در کنار نکات پیش‌گفته قرار می‌گیرد، این فرضیه را قوت می‌‌بخشد که جمهوری اسلامی و هر دو جناح در قدرت توافق کرده‌اند که عملاً راهکاری شبیه به «امنیت گله‌ای» در مواجهه با ویروس کرونا در کشور به کار بسته شود.
«امنیت گله‌ای» نوعی روش در مواجهه با اپیدمی است که اول اقدام درمانی و پیشگیرانه را توصیه نمی‌کند تا همه کسانی که می‌توانند بالقوه مبتلا شوند، بیمار شوند، و سپس اقدامات درمانی شروع شود.
در برنامه احتمالی بلوک قدرت ظاهراً مشکلی نیست که جمعیت زیادی این بیماری را بگیرند. در این صورت، اکثر افراد مبتلا بدون مشکل سلامتی‌شان را باز می‌یابند. افرادی که دچار مشکل حاد شده‌اند نیز بخشی در بیمارستان‌ها مداوا می‌شوند.
نظام دغدغه فوت جمع زیادی از مردم را که عمدتاً سالمندند ندارد، که می‌تواند تا پانصد هزار نفر برسد. به تعبیری، ترجیح می‌دهد از دست این بخش رهایی یابد که هم از دید آنان هزینه‌های درمانی بالایی دارند، هم به لحاظ سن بالا کارآمدی چندانی برای اقتصاد کشور ندارند و عمدتاً هم به دلیل بازنشستگی و یا مال‌باختگی از دولت طلبکارند و معترض هم هستند.
در سطحی دیگر، با مهندسی و دستکاری در آمار واقعیِ افراد گرفتار این بیماری و شمار درگذشتگان، جایگاه ایران از رده‌های بالای جهانی خارج می‌شود و مسئولان نیز مانور می‌دهند که «وضعیت ایران از کشورهای دیگر، به‌خصوص غربی‌ها بهتر شده است، با وجود آن‌که تحریم بودیم.» همزمان، پروژه انداختن بار تقصیرات بر دوش تحریم‌ها و دولت آمریکا نیز با قدرت در سطح داخلی و خارجی دنبال می‌شود.
نظام با تعقیب این پروژه در وهله اول می‌کوشد که تحریم‌ها را متوقف سازد و یا شرایط مذاکره را به نفع خود تغییر دهد و یا، در صورت ناکامی، دیدگاه توطئه‌محور و آمریکاستیزی را توسعه دهد. ظریف و روحانی نیز مدت‌هاست به جریان آمریکاستیزی پیوسته‌اند و به شیوه خود آب به آسیاب این جریان می‌ریزند.
در این راستا شمار بیشتر جان‌باختگان، فشار مورد نظر نظام را بیشتر می‌کند. بنابراین در این پروژه بار دیگر مردم ایران و سلامت‌شان به گروگان گرفته شده و نظام ملاحظات سیاسی و امنیتی خود را بالاتر از امنیت بهداشتی و سلامت جامعه قرار داده است.
بنابراین، در چارچوب این فرضیه، می‌توان سیاست نظام در مواجهه با ویروس مرموز کرونا را در این مراحل دسته‌بندی کرد:
نخست سهل‌نگاری و انکار، بعد غافلگیری و پنهانکاری، سپس عادی‌سازی، و در نهایت بهره‌برداری برای جلو بردن پروژه سیاسی و گفتمانی خود. بنابراین در این‌جا توهّم و شرارت با هم در می‌آمیزد و نشان می‌دهد چگونه جمهوری اسلامی، با گسترش مناسبات مافیایی و رواج فساد لجام‌گسیخته، سیمای هیولا را پیدا کرده است.
یکی از معانی هیولا زشت و آسیب‌رسان است؛ دقیقاً همین کاری که جمهوری اسلامی با مردم و کشور ایران می‌کند و حتی در تراژیک‌ترین صحنه‌های اجتماعی که عواطف انسان‌ها و همدردی آن‌ها با اوج می‌رسد و مصیبت بزرگ نیاز انسان‌ها به یکدیگر و ضرورت کنار گذاشتن خودخواهی‌ها را گوشزد می‌سازد، باز اولیای نظام در پی برنامه‌های خود هستند و ارزشی برای جان، منزلت و رفاه شهروندان ایرانی قائل نیستند. این دقیقا ویژگی مناسبات مافیایی است که در هنگام بحران و برای رهایی از مخمصه، نیروها را قربانی می‌کند.
خشونت و افراطی‌گریِ نهادینه‌شده، خرافات، تقدیس جهل، عدم تعادل، واپس­گرایی و ستیز آشتی­ناپذیر با گفتمان زمانه، هزاره‌گرایی عقل‌ستیز، باور به برتری عقیده بر انسان، و فساد سیستماتیک، از جمهوری اسلامی هیولایی ساخته است که در پروسه تکاملی خود هرآینه ویرانگرتر و خطرناک‌تر می‌شود.

پیام اژبر-سازمان دموکراتیک یارسان- استکهلم

Saturday, June 6, 2020

سالروز بمباران ارکواز در استان ایلام



٣٥ سال پیش هواپیماهای رژیم بعث صدام شهرستان ارکواز در استان ایلام را بمباران کردند و ٧٢ تن از ساکنان غیرنظامی کە اکثرا زن و کودک بودند قربانی شدند.
جدا از اینکە رژیم اسلامی ایران هیچ اقدامی در محکومیت این جنایت انجام نداد و مسببان هیچگاە بە دلیل این عمل غیر انسانی بە هیچ ارگان، سازمان و نهاد حقوق بشری و بین‌المللی جوابی ندادند، حکومت ایران نیز هیچ گامی جهت تسکین دادهای مردم این شهرستان برنداشتە و اقدامی برای بهبود زخم‌های آنان برداشتە نشد.
بار دیگر مردمان قسمتی از کردستان قربانی جنگ افروزی‌های مرکزنشینان شدە و هست و نیستشان نابود شد تا حکومت مرکز در راستای تبلیغات فاشیستی خود از آن بهرەبرداری کند.
بی‌شک اگر مرکز قدرت تام و تمام را در اختیار نداشت، مردمان ارکواز و بطور کلی نوار غربی ایران قربانی نمی‌شدند چرا کە این جنگ، جنگ آنان نبود،
این جنگ میان دو تفکر منحط و پوسیدە بود کە آوار آن بر سر ملت کرد و عرب خراب شد.
قدرت متمرکز بە بی حد و حصر در اختیار یک گروە بخصوص، بدون شک فساد آور است و همه را بە تباهی خواهد کشاند.
ما مردم ایران نباید اجازە دهیم کە تمرکز قدرت در مرکز، ما را بار دیگر درگیر جنگی ناخواستە و خانمان سوز کند.